غزلی از خودم(اکرم مهدی پور)
تنها میان حادثه تکرار می شوم
وقتی که درنبودتوتبدارمی شوم
نفرین به هرچه بایدواماست لعنتی
آخر دراین سکوت گرفتارمی شوم
شهریست راکدودردفناشدن
درانتهای بیکسی آوارمی شوم
اخمی نشسته به پیشانی دلم
باران اشک ونمدارمی شوم
این انتظارانتظاری شکنجه وار
درهرنفس آه بردار می شوم