سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انجمن ادبی دانشگاه زابل

صفحه خانگی پارسی یار درباره

2. دیشب از امشب حال من آشفته تر بود تا صبح چیزی در درونم شعله

 

 

2.

دیشب از امشب حال من آشفته تر بود

تا صبح چیزی در درونم شعله ور بود

چیزی که دیشب سینه ام را گرمتر کرد

از فرط گرمی مثل دستان پدر بود

اما همین گرمای لبریز از لطافت

در سوختن چون برق نه مثل شرربود

مثل درختی پیر در قلب زمستان

افکار من آکنده از زخم تبر بود

از این قفس یک لحظه آوازی نیامد

تنها صدا اینجا صدای بال و پر بود

می خواهم ازامروز خورشید باشم

ایکاش قدری آسمان نزدیکتر بود.

شعر از امیر کمالی